عبور از پزشکیان در اوج انسجام ملی؟!(خبر ویژه)
برخی فعالان مدعی اصلاحطلبی یا سران احزاب در روز چهلم جنگی که به یک انسجام ملی بینظیر بدل شد، ساز عبور از پزشکیان کوک کردهاند! آنها در گذشته نیز مدعی عبور از خاتمی و عبور از روحانی بودند.
روزنامه جوان در اینباره نوشت: عجیب آنکه این گروه، نطق یک روحانی یا پیشنهاد یک فعال سیاسی دیگر را در یک امر جزئی در گوشهای دور از مملکت در بوق میکنند و آن را ضد انسجام و وحدت ملی مینامند، اما «عبور از پزشکیان» را که کار خودشان است، چنین نمیپندارند. محسنهاشمی و عباس عبدی از این جملهاند. هاشمی در روزنامه حزبیاش «سازندگی» با یادی از مرحوم پدرش (که همیشه جایش را خالی میکنند و جز او مصلح و فایدهمندی نمیشناسند و نام نمیبرند) با برشمردن مخاطراتی برای کشور نوشته است: «در شرایطی چنین حساس وجود یک «شخصیت واسط» که هم مورد وثوق رهبران کشور باشد و هم نزد نخبگان و جامعه بینالمللی اعتبار داشته باشد، میتواند نقش کلیدی در عبور از بحران ایفا کند». او گمان میکند پزشکیان اینکاره نیست (هرچند در این ادعا که هاشمی چنین بود، مناقشه فراوان است).
عباس عبدی نیز که خود در شورای راهبری انتخاب پزشکیان بود، در گفتوگویی برای چندمین بار و اینبار جدیتر به رئیسجمهور هشدار داده که فقط چند ماه (تا پایان سال) بیشتر وقت ندارد! عبدی در پاسخ به اینکه «چه پیشنهادی برای سه سال باقیمانده دولت دارید تا ضعفها برطرف شود؟» میگوید: «تا سه سال دیگر؟! تا پایان همین امسال وقت دارند که اصلاحات را انجام دهند... یا امسال یا هیچوقت».
در سپهر سیاسی ایران این مدل حرف زدن و فعالیت سیاسی دوستداران فراوان دارد. کسانی مثل معاون اول و مشاوران دولت یازدهم و دوازدهم و فراوان نویسندگان وابسته به آن دولت، فرصت کوتاهی به نظام میدادند و رئیسجمهور مطلوب خود را آخرین شانس نظام میدانستند. دولت اصلاحات نیز خودش را آخرین فرصت نظام میدانست و رئیسجمهور آن دولت هنوز هم در بیانیههای سیاسی خود با «فرصت» جمله میسازد.
الان وقت کاسبی از جنگ اخیر یا فروختن سهم خود در انسجام ملی نیست. این کاسبی سابقهدار است. اصلاحطلبان که مدعیاند همیشه به دنبال اصلاحات بودهاند، در دوران قدرت خود (مثلاً دوران خاتمی یا حضور پررنگ در مجلس ششم یا دولت روحانی) با ساختارهای غیردولتی نظام برای حفظ و استحکام جایگاه خود، تمرین کارورزی کردند تا آنجا که بدنه ستادهای دولتی و وزارتخانهها نیروهای سیاسی آنان هستند. به همین دلیل این شائبه برای شعارهای آنان و مخاطبانشان ایجاد شده که آنان بیش از آنکه به اصلاحات بنیادین ادعایی و حفظ پایگاه مردمی خود پایبند باشند، نگران از دست دادن پایگاههای شخصی و دولتی و کارگزارانی خود هستند. اصلاحطلبان بارها در شرایطی که جامعه از کاستیها و گرانیها خسته شده، شعارهای تندتر دادهاند ولی پس از رسیدن به قدرت، آن کار دیگر کردهاند. در انتخابات اخیر هم بسیاری از چهرههای این جناح تا مدتها نامزد خاصی نداشتند و فقط پس از تأیید صلاحیت پزشکیان وارد صحنه شدند و وعدههایی بلندپروازانه دادند. این رویه، به شدت به مدعای آنان در تشکیلاتی بودن و داشتن پایگاه اجتماعی ضربه میزند.